1. It has been so many news about those people who got arrested and detained under Iran regime that my eyes and mine are disturbed that I have hard time to think what is right. an example is from this guy who just got recently freed from one of the prisons under plain cloths:
فجایع و کشتار انسانی در اردوگاه کهریزک
نمیدونم از کجا شروع کنم ! اگه از لحاظ انشایی و املایی گزارشی رو که میخوام الان از گوانتاناموی ایران کمپ کهریزک بگم ایراد داشت من رو ببخشید چون خیلی عجله دارم و باید زودتر برم . الان که دارم این رو مینویسم ساعت 8 دقیقه بامداد 6 مرداد ماه هست . من بامداد دیروز 5 مرداد به همراه چند نفر به طرز معجزه آسایی از مرگ حتمی نجات یافتیم .
و الان از بیمارستان برای مداوای جراحات رسیدم خونه و بلافاصله پای سیستم اومدم و این وبلاگ رو ایجاد کردم
من 18 تیر دستگیر شدم . 21 سال سن دارم . الان که دارم اینو مینویسم باز باورم نمیشه که آزاد شدم . تو تظاهرات 18 تیر که با یکی از دوستام سوار موتور بودیم و دوستم داشت با موبایل فیلمبرداری میکرد توسط چند لباس شخصی مورد ضرب و شتم قرار گرفتیم . یه زن اومد ما رو از زیر دست اینا نجات بده که اون بیچاره هم کلی زدند . ما رو انداختند توی یه مینی بوسی که پر از آدم کتک خورده و شل و پل بود مثل خود ما . مینی بوس ما رو به یه کلانتری برد . انقدر کتک خورده بودم که نفهمیدم کجا بود . بعد ما رو اونجا کنار دیور چیدند و منو دوستم کنار هم وایسادیم . بعد یه لباس شخصی قوی هیکلی اومد و یکی در میون میکشید بیرون و با تک پا سوار مینی بوسمون کرد و اون لحظه دیگه از دوستم خبر نداشتم و ندارم ما رو به همراه ده ها نفر دیگه به اردوگاه کهریزک بردند . باور نمیکنید حداقل اون اتاقی که ما رو بردند 200 نفر بودند . همه زخمی و باتوم خورده . صدای ناله همه جا رو فرا گرفته بود . با خودم گفتم اینا میخوان چی به سرمون بیارن . شاید فردا بریم دادسرایی . زندانی . اونجا حداقل از اینجا بهتره . اصلا جا نبود که بشینی . تمام در و دیوار خون بود .
به فکر دوستم بودم آخه اون از بچه هایی نبود که بتونه این جور جاها رو تحمل کنه . تو این اوضاع و احوال کسانی که تو اتاق بودند شروع به گریه و زاری و ناله کردن و گفتن 1 نفر مرده . صدا از ته اتاق میومد ولی شاید باورتون نشه همه به هم چسبیده بودیم و نمیتونستیم تکون بخوریم . نگهبانای لباس شخصی اومدن تو و لامپارو شکوندن در تاریکی مطلق شروع کردن زدن . هر کی جلو دستشون بود میزدن . نیم ساعت حسابی کتک زدن . چند نفر از شدت کتک خوردن به کما رفتن شاید هم مردن .
بعدش چند تا چراغ قوه روشن کردن وانداختند تو صورت ما ها گفتند اگه صداتون دراد این باتوم ها رو میکنیم ….. باورم نمیشد . فکر میکردم دارم کابوس میبینم
صادق که انگار ارشدشون بود جنازه اون کسی رو که مرده بود رو برداشت و تکیه جنازه رو داد به دیور چراغ قوه رو انداخت رو صورتش گفت ما حکم کشتن شما رو داریم . پس شانس بیارید و مثل این مادر … ( به مرده ) نمیرید . هیچ صداتون رو در نمیارید . تا صبح اگه زنده موندید موندید . اگه نمردید که …
گفت شما محاربه هستید . میدونید محاربه یعنی چی . یه نفر از اون جلو که پسری بود حدود 16 . 17 سال سن داشت گردنش رو گرفت به اینا بگو محاربه یعنی چی ! گفت نمیدونم . گفت غلط کردی ندونی ! شروع کرد به زدنش گفت بگو . بگو بگو . اونقدر زدش که از حال رفت . میگفت یعنی شیطان . یعنی خطا کار . انقدر زدش که چند نفر شدیدا اعتراض کردن . که اونها هم در حد مرگ کتک خوردن .
تو اون اتاق ما تا صبح حداقل 4 نفر کشته شدن
صادق نعره کشی و گفت اینجا از توالت فرنگی و مسواک و اینا خبری نیست همینجا کاراتون رو میکنید !!! . شیر فهم شدید ؟
هیچ آدم سالمی بین ما نبود و همه خون یا رو صورتشون لخته زده بود مثل من . یا چشمشون باد کرده بود مثل من . یا مثل خیلیا دست پاشون شکسته بود . به دلیل تاریکی مطلق من خیلیها را نتونستم ببینم
وقتی که در رو باز میکردند با دیدن نور چشممون شدیدا احساس ناراحتی عجیبی میکرد . فردای اون روز و روزهای دیگه رو به بدنرین شکل که توضیحش زمان بسیار میخواهد گذروندیم . به ما برای اینکه از گرسنگی نمیریم هر روز که نمیدانیم شب بود یا روز بود ! یک گونی ته مانده غذا که آن را با اشتیاق میخوردیم به ما میدانند . که داخلش تکه های نان . سبزی . برنج بود میدادند . که شخصی بین ما بود بنام دکتر زارع که میگفت یک پزشک است و مسئول تقسیم غذا بود . من ایشان و تعداد زیادی از هم بندانمان را که چند روز بود فقط صدای آنها را میشندم از صدا میشناختم تا اینکه بعد از چند روز صادق آمد و چند لامپ با خود آورد و ما را بعد از چند روز به محوطه کمپ برد . واااااای برا ما یک حس آزادی بود . آسمان ابی و نور خورشید برای ما تازگی داشت . ( در ضمن این را بگم که بخاطر این ما را به محوطه آوردند که کثافتها و مدفوع خود را از اتاق بیرون بریزیم ) معذرت میخوام که اینطور مینویسم ولی تا چند وقت دیگه که بقیه هم از زندان آزاد بشن بخصوص کمپ کهریزک اونها بهتر واستون توضیح میدن و مطمئن هستم این کمپ در بعضی موارد دست گوانتانامو و ابوغریب را طی این چند روز از پشت بسته . به هر حال به گفته نوچه های صادق ما جزو اولین کسانی بودیم که بدون دادگاهی ! بامداد دیروز به خاطر شلوغی بیش از حد کمپ به بیرون انداختند . و ما را تهدید کردند که اگر جایی حرفی بزنیم ما را به قتل میرسانند . من بلافاصله با خانواده ام نیمه شب دیشب با موبایل یک عابر تماس گرفتم و اونها به سراغم آمدند . طعم آزادی خیلی شیرین است . اما به یاد داشته باشید که الان هزاران نفر تو اردوگاه کهریزک بدترین شرایط رو میگذرونن .
در ضمن اسامی چند نفر رو که تو این مدت جان خودشون رو فقط تو کمپ ما از دست دادن و من حفظ کردم رو میگم . در ضمن اگر این حیوان صفتها اینها رو به بیمارستان میبردند شاید الان زنده بودند
حسن شاپوری ( دانشجو )
زضا فتاحی ( دانشجو )
میلاد فاقد فامیلی ( اون پسره 16. 17 ساله که توسط صادق شب اول به باد مشت و لگد گرفته شد و به کما رفت و اون رو با خودشون بردند . ولی دکتر هم بند ما و به قولی ارشد ما گفت اون از گوش و دهنش خون اومده و متاسفانه مرده )
مرتضی سلحشور
مراد آقاسی
محسن انتظامی
در ضمن اسامی تعداد زیادی از بازداشت شده ها رو تو کمپ خودمون دارم که اون رو هم تو این وبلاگ تا چند روز آینده میگم
خدایا ما رو از شر اینا راحت کن
باورم نمیشه که 24 ساعت پیش کجا بودم
خدایا همه ایرانیها و آزادیخواهان رو هر چه سریعتر نجات بده
در ضمن احتمال میدم با تغییراتی که تو کمپ کهریزک پیش اومده اون بازداشتگاهی که رهبر فاسد قراره تعطیلش کنه همین کهریزکه . چون خیلی ها توش کشته شدند
رضا یاوری ( نام مستعار من )
6 مرداد ماه ساعت 1:10 دقیقه بامداد
به امید آزادی دربندان کهریزک
2. Recent message of Mir Hossein:
موسوی: نمی شود ایران را به زندان ۷۰ میلیون نفری تبدیل کرد
میرحسین موسوی، نامزد اصلاح طلب و معترض به نتایج دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران از مردم این کشور دعوت کرده است که به اعتراض های مدنی خود ادامه دهند و گفته که مناسبت های مذهبی فرصتی برای "نهضت سبز" است.
هرچند او مستقیما خواستار تظاهرات خیابانی نشده اما سخنرانی تازه آقای موسوی می تواند نشانه آن باشد که او بار دیگر سعی دارد رهبری اعتراضات به نتایج انتخابات و آنچه خشونت های غیرقابل توجیه پس از آن می داند را به عهده گیرد. دولت و رهبر ایران اتهام تقلب در انتخابات را رد می کنند و در مقابل مخالفان را به بی قانونی و خط گرفتن از بیگانگان متهم کرده اند.
به گزارش سایت "قلم نیوز" وابسته به آقای موسوی او با اشاره به نزدیک شدن ماه شعبان و اعیاد این ماه، آن را "نعمتی برای نهضت سبز" خواند.
وی گفت: "این مهمترین مساله است که شبکه عظیم اجتماعی و سبزی که در سراسر کشور ایجاد شده است، اگر هوشیار باشد که هست، باید از تمام این مناسبتها با استفاده از خلاقیت خود استفاده کند."
او با اشاره به تعدد این مناسبت ها افزود: "ما میتوانیم هر روز برنامهای برای روشنگری و پیگیری اهداف بلند نهضت بزرگ سبز داشته باشیم."
آقای موسوی گفته است که کشور نمی تواند تبدیل به یک زندان شود که ۷۰ میلیون نفر در آن زندانی شوند. آقای موسوی روز دوشنبه پنجم مرداد در انجمن اسلامی معلمان ایران سخنرانی کرده است.
او با انتقاد از شرایط حاکم بر این کشور از جمله فاجعه بار خواندن "قتلها و دستگیریها" گفته است: "ما چنین چیزی را حتی قبل از انقلاب هم شاهد نبوده ایم. به کسانی که چنین جنایاتی را مرتکب میشوند یادآور میشوم که مردم، آنهایی را که قبل از انقلاب مرتکب جنایت شدند به یاد داشتند و آنها را به سزای عملشان رساندند، مردم از چنین جنایتهایی نخواهند گذشت."
مهمترین مسئله این است که شبکه عظیم اجتماعی و سبزی که در سراسر کشور ایجاد شده است، اگر هوشیار باشد که هست، از تمام مناسبتهای مذهبی ماه شعبان با استفاده از خلاقیت خود استفاده کند
میرحسین موسوی
آقای موسوی گفت"مگر این وضعیت قابل تحمل است؟ چطور سران کشور ما فریاد نمیکشند و از این فجایع گریه نمیکنند؟..... اینها همه کشور را سیاه میکنند. اینها دل همه ما را سیاه میکنند، اگر ما سکوت کنیم همه ما را ویران میکند و همه ما را به جهنم می برند."
آقای موسوی خطاب به مسئولان ایرانی گفته است: "حداقل جوانمردی این است که اگر اینها را کشتهاید، آنها اذیت شدهاند و زجرکشیدهاند، لااقل جنازههای آنها را بدهید و به خانوادههای آنها برسید. آن دسته از افرادی که شناخته شده نیستد، چه؟ آنهایی که شهرستانی هستند چه میشوند؟ اینها را برگردانید به خانوادههایشان. چرا اینقدر مردم را آزار میدهید؟.....چرا مردم را تحقیر میکنید؟ مردم حق دارند از قبر فرزندان خود خبر داشته باشند."
آقای موسوی همچنین گفته است: "من نسبت به این اعتراضها خوشحالم زیرا این اعتراضها نشان دهنده سلامت ملت ماست. مردم ما راضی به جنایت نیستند، راضی به اینکه افراد جانی پیدا شوند و به خانهها و ماشینهای مردم حمله کنند، نیستند. این عدم رضایت نشان دهنده زنده بودن ملت ماست و کسانی که در مسئولیت هستند بدانند که اگر ملتی طاقت مخالفت با جنایتها را دارند باید در کنار این ملت و مدافع آنها باشند."
"نمیشود سر مردم را شیره مالید"
آقای موسوی خطاب به حاضران در محل سخنرانی اش گفته است: "[ما را] متهم میکنند که شما ساختارشکن هستید و از ساختارشکنی استفاده میکنید، ما میخواهیم بگوییم ما دنبال ساختارهای واقعی برآمده از دل مردم و قانون اساسی هستیم."
وی گفت: "شما [خطاب به مخالفان] ساختارشکن هستید. با بررسی جریانات یک نمونه از دستگیریها از ابتدا تا انتهای آن می توانید ببینید چه کسانی ساختارشکن هستند. لزومی ندارد ما صدها جنایت و تیراندازی و لباس شخصی را ببینیم، فقط کافی است آقایان یک نمونه مثلا پرونده همین [محسن] روح الامینی، [سهراب] اعرابی یا [ندا] آقاسلطان را مورد بررسی قرار دهند، خواهند دید که تا چه اندازه ساختارشکنی در مجموعه نظام صورت گرفته است و این به آنچه ما از جمهوری اسلامی و نظام انتظار داشتیم، هیچ شباهتی ندارد."
اشاره آقای موسوی به شماری از شهروندان ایرانی است که در جریان اعتراض ها و وقایع پس از انتخابات، دستگیر و در پی بازداشت کشته شدند.
آقای موسوی گفته است: "ما چنین نظامی را نمیخواستیم، آیا ما نظامی را میخواستیم که افرادی شبانه بریزند و خانههای دانشجویان و مردم را ویران و ماشینهای آنها را تخریب کنند؟ و بعد همه ارگانهای موجود از وزارت اطلاعات تا بسیج بگویند اینها به ما ربطی ندارند؛ اینها از کجا آمدهاند آیا از کره مریخ آمدهاند؟ وقتی قتلی رخ میدهد، متهم هر کجا باشد آقایان آنقدر قوی هستند که ردش را بگیرند، آنوقت دهها و صدها نفری که این جنایتها را مرتکب شدهاند را نمیتوانند شناسایی کنند؟ چه کسی این را باور میکند؟ آیا این به معنای متهم کردن کل نظام به دروغگویی نیست؟"
درخواست تلاوت قرآن در مصلی تهران
آقای موسوی درخواست خود را برای برگزاری مراسم یادبود جانباختگان حوادث اخیر ایران که چند روز پیش از این به شکل رسمی مطرح شده بود، تکرار کرده است.
او با اشاره به درخواست برگزاری مراسم یابود در مصلی تهران گفته است: "با این کار دولت را در معرض امتحان قرار دادیم، ما نمیخواهیم کاری کنیم، سخنرانی هم نداریم، فقط میخواهیم از مصلایی که با هزینههای صدها میلیارد تومانی ساخته شده، یک استفادهای کنیم، همان ۱۳ میلیونی که شما میگویید، اینها هم حقی دارند نسبت به این مصلی که از پول آنها ساخته شده.....اجازه دهید ما جمع شویم و فقط قرآن بخوانیم."
آقای موسوی در یکی از مناظره ها در جریان مبازرات انتخاباتی اش خود را فردی انقلابی معرفی کرد که با "احساس نگرانی" و برای جلوگیری از وارد شدن خسارت های بیشتر به ایران کار فرهنگی را رها کرده و پس از ۲۰ سال وارد رقابت های انتخاباتی شده است.
No comments:
Post a Comment